خیلی مسخرست که آدم این همه خودشو تحویل بگیره، ولی متاسفانه یا خوشبختانه خودم تنها کسیه که تا اخرش قراره همراهم باشم و میدونین، پس دلم میخواد مسخره باشم.

 


یه مدتی هست خوب ننوشتم. نه اونقدر خوب که به خودم بگم واو پسر، پیشرفت داشتی. پس ساده و صریح مینویسم.
بچه تر که بودم یه گاردی نسبت به تیرماه داشتم. طالع بینی ها و این چیزا همیشه با عقرب،خرچنگ و سرطان توصیفش میکردن. و ادمای کمی رو دیده بودم که متولد این ماه باشن. دائما با خودم میگفتم یه روز، فقط اگه به روز دیرتر بدنیا میومدم الان متولد مرداد بودم. لئو.
صادقانه،هنوزم گاهی میگم. پرسی لئوعه و لئو خودش لئوعه. چرا نباید دلم بخواد یه لئو باشم؟ هی بیخیال زیاد بهش فکر نکنین.
داشتم میگفتم، از گاردی که نسبت به این تاریخ داشتم کم شده.تولدای بزرگ زیاد داشتم،بچه تر که بودم. اما نه تنها چیزی ازشون بخاطر ندارم بلکه از تولدای بزرگ متنفرم.بطور کلی از تولد. شاید بعدا گفتم چرا، اما الان وقتش نیست. قرار بود امسالو ایگنورش کنم و رد شم، یدفعه دیدم نهال داره سر به سرم میزاره و هی تبریک میگه. بهش گفته بودم علاقه ای به شنیدن تبریک تولد ندارم و کارش برام عجیب بود. خلاصه از اون ذوق و جیغ جیغ و از منِ غرغرو، اخم و تخم و پوکر بودن. اره بیشعورانست،متاسفم.
بعد که گویا خیلی به شور و شوقش اسیب زدم، خیلی عادی یه ویس فرستاد و گفت بیا، 12 که گفتی ان نمیشم من تو کانال بزارم پس همبنجا میزارم. ویسو باز کردم و براوو، فک میکنی چی شنیدم؟ خالصانه ترین تبریک تولدها از 20 نفر متفاوت که هر کدوم بشدت برام عزیزن::))) و من تمام اون 6 دقیقه صدای صربان قلب شدیدم رو میشنیدم و حس میکردم الاناست که از شدت شوق و شوک وارده، سکته کنم.
بعدتر متوجه شدم رفتارم خیلی تخس منشانه بود و نهال کلی تو دوقش خورده بود و دوباره از همین تریبون، میخام بهش بگم جدا متاسفم. دلچسب ترین صوتی بود که شنیدم:)
همه اینا مال همین یه ساعت پیش بود.
دلم نمیخاد زیاد دراماتیکش کنم. اما بهرحال تا همینجا هم زیادی زحمت کشیدم و نه تماما؛ اما یه جاهایی عمیقا به خودم افتخار میکنم که از پسش بر اومدم، پس ازت متشکرم آرام، فایتینگ~
اینم بمونه به یادگار از بهترین تبریک تولدای امشب:

استلاست:)))))))))))

و چیزی که امشبمو دگرگون کرد:

دریافت