یبار بهش گفتم اولین بار که منو بینی چیکار میکنی؟
گفت خب، بغلت میکنم، محکم! 
گفتم ولی من دستاتو میگیرم! گفت دستامو؟ چرا؟
گفتم ببین دستا خیلی مقدسن، چونکه این دست ها وقتی چشم هامون افتاده بودن روی دنده لج و داشتن غممون رو فریاد میزدن اشکامونو پاک کردن. روزایی که کسی نبوده که اشکامونو پاک کنه این دستها کمکمون کردن.
من باید از دستات ممنون باشم که تو نبود من اشکاتو پاک کردن و بهشون اطمینان بدم دیگه لازم نیست اینکارو بکنن چون من هستم. دستها مقدسن، دستهای تو بیشتر رفیق!
_ واقعیات_