این روزا کارای زیادی میکنم. وقتم مفیدتر میگذره و بیشتر طبق برنامه م پیش میرم و این بی نهایت راضیم میکنه.
این چندتا صفحه که از ریاضی عقب موندم رو یاد گرفتم و با حدود 5.6 ساعت خوندن و جزوه نویسی و فیلم دیدن تونستم خودمو برسونم. جمعه و صبح شنبه م خراب شد که اشکالی نداره. نه تنها خودمو به کلاس رسوندم که حتی  یه چیزی حول و حوش 30_35 تا سوال برای امادگی بیشتر حل کردم و خودم برگام ریخته بود که مگه میشه منی که تموم امسالو نسبتا یللی تللی کردم اینجوری خر بزنم؟
امشب هم علوم خوندم و برای 12479631 بار این مبحث کوفتیو مرور کردم ولی نمیفهمم چرا تو مخم نمیره:|
از بحث درس و مدرسه و این مزخرفات که رد بشیم، اینجا همه چی خوبه. تقریبا.
هوا نسبت به مشهد گرمتره و این رو خیلی دوست دارم. گرچه این یکی دو روز سرد شده اما بازهم به سوز و سرمای مشهد میارزه.
سگ های ولگرد بانگو رو شروع کردم و تا اینجا که از شدت زیباییش نفسم بند اومده. فقط نمیدونم مانگاش بهتره یا انیمه؟کدومو اول ببینم/بخونم؟ همزمان ببینم و بخونم چطوره؟
و یه چیز وحشتناک این روزا... هوس کردم یه درامای جدید شروع کنم*گریه حضار*
انگار کار عقب مونده کم دارم حالا:|
اما اگه بر فرص محال بخام اینکارو بکنم انتخابم کلاس ایته وونه. همینجوری خوشم اومده.
ساعت 4 یا 5 صب از خواب پا میشم و برای کلاسای اون روزم درس میخونم (!!!) و حتی عصرا نمیخوابم که خب این،نیاز به خوابمو صد برابر کرده. به خصوص که اینجایی که این روزها هستم راس 9 خاموشیه و من رسما چند ساعتی تو جام غلط میخورم•~•
کاش یکی برام کتاب بخره. مهم نیست چی باشه، جنایی علمی تخیلی کاراگاهی حتی درامم قبوله، فقط کتاب باشه با کاغذِ کاهی... از وقتی بابا مشهده و ما اینجاییم(این رسم هر سالمونه:/ بابا مارو میرسونه و برمیگرده مشهد خودش!الان میگین چه خونواده عجیب غریبی نه؟XD) ابدا، ابدا مامان هیچ اهمیتی به نیاز من به کتاب خوندن نمیده و معتقده فعلا درسمو بخونم تا ببینه چی میشه=/
بعصی وقتا با خودم فک میکنم یه حیوون خونگی بگیرم. گربه و خرگوش نگهداری سختی داره اما در کمال تعجب من عاشق لاکپشتم! از بچگی دیوونشون بودم و شدیدا نیاز به داشتنشو حس میکنم...
راستی نقاشیم خیلی وقته نکردم:| خیلییی وقته هااا... شاید از یه ماهم بیشتر... دلم خیلی تنگ شده اما استرس کارای واجبی که انجام ندادم نمیزاره راحت به نقاشیم برسم...
نمیدونم چرا اینارو گفتم و چرا انقد شاخه به شاخه چیز پروندم ولی هرچی هست، تشریح کارایی که کردم بهم حس کارایی و تلاش کردن بیشتری میده!:)
الانم کم مونده غش کنم از شدت خستگی... شب بخیر~

+ببخشید اگه کامنتا رو جواب ندادم یا براتون کامنت نزاشتم یکم سرم شلوغه کارام کمتر شه حتما از خجالتتون در میام^-^\